ارمیا ارمیا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

ارميا خوشمزه ترين آلــــــــــــــــــــــوچـــــــه

چكاپ 28 هفتگي

1391/8/29 12:40
نویسنده : مامان ستاره
443 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر عزيزم خوب اين روزها تو شكمم وول ميخوريا ديروز نوبت چكاپ داشتم ديروز دقيقا 28 هفته ام بود و از امروز رسما وارد هفت ماهگي و سه ماهه سوم بارداري ميشم اميدوارم اين روزها به سلامت بگذره ديروز داداش اميرحسين رو با خودم بردم براي چكاپ شما وروجك،داداشي كلي ذوق كرد وقتي صداي قلبت رو ميشنيد با گلوش صداي قلبت رو در مي آورد به من ميگفت مامان صداش اينجوري بود الهي كه من فداي هر دوتون بشم خيلي دوستون دارم تو اين ماه 4 كيلو به وزنم اضاف شده واي خدا اين ماههاي آخري ميتركم خودم ميدونم اما خيلي مراقبم خودمو با خيلي ها كه تو مطب بودن مقايسه ميكردم من از همه اشون لاغر تر بودما اما بازم بايد مواظب باشم خيلي سنگين شدم دكتر هم ميگفت خيلي ورم كردي . شب تا صبح خواب درست و حسابي ندارم تا صبح ده بار بيدار ميشم مخصوصا اينكه ميخوام به پهلو چپ و يا راستم بخوابم همش بيدار ميشم ميشينم بعد ميچرخم به هر سمتي كه ميخوام و ميخوابم  اين حركت منو بدخواب ميكنه .جونم بهت بگه آخرين آزمايشم رو انجام دادم خلاصه اينكه سر اين آزمايش مامانت رو كشتن آخرين خوني كه ازم گرفتن غش كردم خودم هم تنها بودم يه بلايي به سرم اومد خدا كنه سر هيچكس نياد،اون نفهمي كه اونجا نشسته بود آزمايش من GCT بود يعني اينكه 50 گرم گلوكوز و 1 ساعت بعدش خونگيري وايييييييييي زده بودن GTT منم فكر ميكردم دكتر اينو خواسته اما به اين فكر نكردم كه با 50 گرم 4 بار خونگيري نميكنن يه بار كه ناشتا بودم و 3 بار بعد هر يك ساعت به يكبار از من خون گرفتن و همش با خودم اين فكرو ميكردم كه من از 8 صبح كه از خونه اومدم بيرون تا 12 ناشتا هستم عجيبه و حتي فكر كردم كه براي داداش اميرحسين من يكبار اونم 1 ساعت بعد خون دادم به خودم ميگفتم شايد عوض شده همه چيزو آزمايشهاي بيشتري ميخوان خلاصه دوبار آخر خوني نبود كه بياد تو سرنگ و منو كشتن براي خونگيري كه البته دكتر زير جواب آزمايشم نوشت ،امروز ميخوام برم خدمتشون رو برسم خيلي اذيت شدم اون روز،از اين حرفها بگذريم شكمم خيلي بزرگ شده تو اين يه هفته خيلي توجه كردم ايشالا اين سه ماه آخر به سلامتي تموم و شه و سلامت دنيا بياي

اينم آزمايش غلطي GTT گرفتن به جايGCT از من ميگرفتن اصلا مشخصه مخصوصا تو ساعتهاي دوم و سوم كه قند خون من خيليي پايين اومده به اون نسبتهاي آزمايشي

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

خاله سیما
4 آذر 91 19:36
28 هفتگیت مبارک آخی خواهری چی کشیدی
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
9 آذر 91 13:51
دیگه داره کم کم به زمان دیدن پسری نزدیک میشیم. هوووووووووووورا
مامان نیره
12 آذر 91 9:14
سلام خوبی ؟ الهی چرا نگفتی داغونت کردن که دختر.
کمر دردت چطوره خوبی الان ؟


سلام مرسي آره خوبم چي بگم والا نيره جون