دومين سونو در 9 هفتگي
ني ني گلم دومين سونو رو تاريخ 20/04/91 كه انجام دادم داداش اميرحسين رو با خودم بردم چقدر دكتر وقتي داداشي رو ديد خوشحال شد بعد از اينكه داداشي رو دنيا آورد اين دومين بار بود كه ميديدش اونموقع خيلي كوچولو بود خيلي دكتر خوشحال شد به داداش ميگفت من دكترت بودم تورو دنيا آوردم اما خوب داداشي هنوز زياد نميدونه اين چيزها رو خلاصه وقتي خواستم سونو انجام بدم داداشي ميگفت چرا مامان خوابيدي مگه دلت درد ميكنه لباست زدي بالا؟ اين چيه دكتر رو شكم مامانم ميكشي ؟ وخيلي سوالات ديگه كه دكتر علي بابايي زحمت كشيدن و به همه سوالات جواب دادن و گفت مامانت آلوچه خورده با هسته ،هسته تو شكمش گير كرده بعد كم كم هسته بزرگ ميشه من در ميارم هسته رو. از همون موقع به بعد همش دادشي به من ميگه مامان خسته خوردي شكمت درد ميكنه حالا تصوير سونو رو بزارم
اينجا هفته نهم هستي عزيزم كه هنوز نميدونم دخملي يا پسر ؟راستي خاله هم يه خواب ديده بود در مورد شما ني ني آينده ام من تا الان به هيچ كس نگفتم باردارم و فعلا از خانواده خودم خاله ميدونه تازه بهش گفتم.خاله يه خواب هم ديده بوده واين در حالي بوده كه اصلا نميدونسته من باردارم بعد از اين خواب بهش گفتم.خلاصه خوابش اين بوده كه ما خونه يكي از دوستاش دعوت بوديم من اومدم با يه بچه بغل كه لباس صورتي تنش بوده و به خاله گفته بودم رفته بودم گوشاش رو سوراخ كنم و گوشواره مثل دختر خاله جون خريدم براي ني نيم .راستي من تصميم گرفتم بخاطر داداشي كه همش به من ميگه مامان آلوچه داري و از اين حرفاش اسم وبلاگت رو بزارم آلوچه